داستان آبیدیک

dead drunk

dɛd dɹʌŋk


فارسی

1 عمومی:: سست‌ خراب‌، بكلی‌مست‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

english

1 general:: Phrase(s): dead drunk very intoxicated; totally inebriated. • They were both dead drunk. They could only lie there and snore. • Marty stumbled off the bar stood dead drunk.

McGrawhill's American Idioms And Phrasal Verbs


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code